عارف: تخریب در قاموس اصلاح طلبی جایگاهی ندارد

عارف: تخریب در قاموس اصلاح طلبی جایگاهی ندارد

این هم یک جُک سال در آستانه انتخابات مجلس.

اساس اصلاح طلبی تنها با تخریب معنی می شود.

اگر تخریب نباشد اصلاح معنی ندارد.

اصلاح در لغت به معنای کندن و دور انداختن است. 

بنابراین اصلاحات یعنی تخریب بدون اینکه به چیزی جایگزین فکر شود

اصلاح طلبان با تخریب هاشمی رأی آوردند

اصلاح طلبان با تخریب چهره نظام هشت سال در رأس حکومت ماندند

اصلاح طلبان با تخریب منابع مردم به ثروت و مکنت رسیدند

اصلاح طلبان با تخریب قیمت نفت، شرکتهای خود را فربه کردند

اصلاح طلبان با تخریب رهبری، رضایت دشمنان را جلب کردند

اصلاح طلبان با تخریب اعتماد مردم، از دور خارج شدند

اصلاح طلبان به بهانه عدم اقبال مردم به تخریب آنان پرداختند

اصلاح طلبان با تخریب زنده اند و اگر جبهه حق را تخریب نکنند، موجودیتی ندارند

اصلاح طلبان اگر تخریب نکنند، اربابانشان دیگر تحویلشان نمی گیرند.

اصلاح طلبان اگر تخریب نکنند، مفاسد خودشان در جامعه آشکار می شود

اصلاح طلبان اگر تخریب نکنند، ناکارآمدیشان آشکار می شود

اصلاح طلبان اگر تخریب نکنند، مردم آنها را حتی به زباله دان هم نمی اندازند

اصلاح طلبان اگر تخریب نکنند بی هویت می شوند

اصلاح طلبان اگر تخریب نکنند، بهانه ای ندارند

اصلاح طلبان اگر تخریب نکنند، به پول و ثروت و قدرت نمی رسند.

در یک کلام اصلاح طلبی با تخریب زنده است؛ باید تخریب کند، تا سر پا بایستد و الا مردنی است.

آزمون خبرگان سید حسن خمینی

علامه سید حسن خمینی از شرکت در آزمون اجتهاد خبرگان طفره رفت.

او که علامه ای قهار است؛ جرأت نکرد در آزمون شرکت کند و به اعضای آزمون گیرنده دستور داد شما بیاین پیش خودم و به صورت اختصاصی از من آزمون بگیرید. فکر کنم می خواست آیت الله (!) هاشمی رفسنجانی و آیت الله (!) بجنوردی کمکش کنند؛ ولی خوب شد هیئت برگزاری آزمون قبول نکرد؛ چون پاک آبروی هر سه تا می رفت. چون سه نفری هم نمی توانستند در آزمون قبول بشوند.

خودکشی در تهران

داود بشیرزاده

 

شهر تهران به عنوان پایتخت، امروزه کارآیی های زیادی دارد؛ آلودگی هوا، استرس، بیماری های روحی و روانی، ترافیک، شلوغی، راهپیمایی، نمایشگاه کتاب تهران، نماز جمعه، رفت و آمد سران کشورها و ...

از همه این موارد که بگذریم پدیده جدیدی در تهران در حال تبدیل شدن به عرف و کلاس است. این پدیده، خودکشی، آن هم به روش پرتاب از روی پلهایی که شهرداری زحمت آن ها را کشیده است. خودکشی در تهران مزایای فراوانی دارد:

1- دیده می شوید؛ آدمهایی که در دل حوادث تهران گم اند، کسی آن ها را نمی بیند، حسابشان نمی کند؛ به یکباره با یک خودکشی جهانی می شوند. اگر شانس بیاورند زنده هم بمانند بقیه عمر را در اشتهار زندگی خواهند کرد، اگر هم زنده نمانند، یک مرگ پر سرو صدا و معروفی را داشته اند. شاید هم قهرمان شدند، چه معلوم؟!

2- به صرفه و اقتصادی است؛ کفن و تشییع و دفن به صورت رایگان توسط شهرداری انجام می گیرد.

3- پیشرفت علم؛ برای واکاوی این پدیده تمام جامعه شناسان، روانشناسان، روانپزشکان، فرهنگ شناسان، دانشمندان علوم سیاسی، اقتصاددانان، ارتباط گران، امدادگران، متخصصین مدیریت شهری و ... وارد کار خواهند شد و برای به دست علت اصلی، حاشیه ای و مُعِدّه حادثه مقالات و کتابهای فراوانی خواهند نوشت.

4- تنوع؛ زندگی در تهران تکراری و خسته کننده است؛ هر از چند گاهی یک خودکشی می تواند کام مردم را شیرین کند و سوژه سخن به همگان بدهد. برخی آن را دیده اند، برخی شنیده اند، برخی مرحوم مغفور را می شناختند، برخی به محله آنها رفت و آمد داشته اند، برخی آن پل را مستعد خودکشی می دانند و ... ؛ خلاصه دیگر کسی در اتوبوس و تاکسی و ادارات و ... ساکت نیست و سوژه ای برای باز کردن سر صحبت دارد. البته دیدگاه های کارشناسی هم جای خود دارد.

5- خلاصی؛ فرهنگ مردم ما غر زدن است. هیچ کس برای اصلاح امور کاری نمی کند، راحت ترین راه غر زدن و گردن دیگران انداختن مسائل است. چندی است غر زدن هم دیگر قدیمی شده و هرکس غر می زند می بیند خودش در کارهای خودش اشتباهات دیگران را عینا تکرار می کند؛ گویی همه احساس می کنند، راهی غیر از این نمانده. خودکشی می تواند به همه بهانه ها، غر ها، خسته شدن ها، دنبال مقصر گشتن ها و ... خاتمه دهد.

6- علت حادثه مشخص نیست؛ با کلاس ترین جای خودکشی در تهران همین قسمت است؛ گویی وقتی یک نفر می بیند همه را انگشت به دهان بگذارد و هیچ وقت هم علت حادثه مشخص نشود، لذت می برد. البته تحلیلها و تخمین زدن ها و احتمال دادن ها همواره وجود دارند؛ اما هیچ وقت علت حادثه مشخص نمی شود. اگر هم مشخص شود سعی می کنند، مشخص نشود تا همچنان هیجان حادثه باقی بماند و البته بدآموزی هم نداشته باشد.

7- سیاسی شدن؛ یک خودکشی پر سر و صدا می تواند نظام، دولت، شهرداری، شورای شهر، قوه قضائیه و ... را به چالش بکشد؛ تا مدتها هر کدام از سیاسیون می توانند تقصیر یک خودکشی را به گردن همدیگر بیندازند، برای آن سمینار، جلسات متعدد خصوصی و  عمومی و ... ترتیب بدهند و سکه و هدایای آن را دریافت کنند و هرکدام از آنها هم اثبات کنند که بله فلان دستگاه مقصر است و ما وظیفه خود را به خوبی انجام داده ایم. این طوری کلی از بیکاری های تهران هم رفع می شود، اقتصاد به رونق می افتد، چرخ اقتصاد می چرخد، پزشکان، امداگران، دانشگاه ها، نیروی انتظامی، شهرداری، وزارت ورزش و جوانان و ... برای جلوگیری از تکرار این گونه حوادث به برگزاری کلاسهای آموزشی، رشته های تحصیلی، دعوت از دانشمندان، رایزنی با سازمان ملل و یونسکو و ... اقدام کنند. رسانه های بیگانه هم با وخیم توصیف کردن اوضاع اقتصادی و پایین آمدن امید به زندگی در ایران صحبت کرده و این خوادث را امری طبیعی در پاسخ به ناکارآمدی نظام توصیف خواهند کرد.

8- تربیت روانشناسان ضد خودکشی؛ خیلی کلاس دارد یک روانشناس برای منصرف کردن یک نفر از خودکشی با آرامش با او صحبت کند و در آخر هم موفق شود او را از این کار منصرف کند. از فتح قله اورست لذتش بیشتر است. احساس قهرمانی برای تیمی که یک نفر را از خودکشی منصرف کرده تا سالیان سال جایگاه اجتماعی افراد را بالا می برد؛ حتی در خانواده از اجر و قرب بیشتری برخوردار می شود و زنش از طلاق گرفتن هم منصرف می شود.

9- پیدا شدن خواستگار؛ فکرش را بکنید در این دنیای وانفسای کمبود شوهر، چه کار می توان کرد؛ دختری که می خواسته خودکشی کنه اما با صحبتهای یک روانشناس باکلاس منصرف شده، کلی خواستگار پیدا می کند. حتی خیلی ها حاضرند زن خود را طلاق داده و با یک خانم معروف ازداوج کنند؛ این طوری زندگی از یکنواختی بیرون می آید و شیرین می شود.

10 - اسم رمز؛ چند ماه که از حادثه دلخراش خودکشی یک دختر از پل عابر پیاده میدان رسالت در ساعت 11:20 دقیقه صبح می گذرد، همه آن را حفظ کرده اند؛ حالا رسانه ها با اسم رمز از آن یاد می کنند. چه تیترهای زیبایی می توان برای حادثه بعدی نوشت؟!: «تکرار حادثه پل حافظ در میدان رسالت!»، «خودکشی این بار از دست خواستگار سمج»، «بازهم حادثه!»، «این بار بخیر گذشت!» «این بار جوان خودکشی کننده به کام مرگ رفت» «مشکلات خانوادگی علت خودکشی» «شهرداری بازهم دسته گل به آب داد» و ...

داود بشیرزاده